اصطلاح" من امروز روی مود نیستم" را شنیدین ؟ 

دیروز برای من یکی از همین روز ها بود . روزهایی که میگن روی مود نیستم.   اول که چند تا خبر قد و نیم قد ناخوشایند شنیدم ،اما سعی کردم مثبت باشم و به حرکتم ادامه بدم.به هر حال هر کدام از ما در زندگی مسولیت هایی داریم و برای اهدافمون تلاش می کنیم .خبر ها حالم را گرفته بودند . اما باید به راهم ادامه می دادم   تا رسیدن به تاکسی .

از اونجایی که من اولین مسافر تاکسی بودم  ،از راننده خواستم که از یک کوچه دیگه به مقصد آخر برسه .تا من هم راحت تر به محل کارم برسم.  راننده تاکسی ادم خوش اخلاقی نبود و غر زد. شاید دنبال این بود که من پول بیشتری پیشنهاد کنم.   اما منو در نهایت به مقصد رسوند . وسط راه یک خانوم هم در کنار من نشست و چند دقیقه بعد با راننده ،سر اینکه من می خواستم یه جای دیگه برم دعواش شد و تقریبا وسط اتوبان پیاده شد . 

در حین دعوای مسافر و راننده، تلفن کاری داشتم و جواب دادم وبعد از صحبت در جیب کوچک بیرونی کیفم که روی پام بود ،گذاشتم.  مسافر کیف بزرگی داشت . بیشتر از نصف کیف مسافر هم  روی پای من بود . بعد از پیاده شدن مسافر ،راننده شروع کرد به غر زدن . چیزی نگفتم. منم هم به محل کارم رسیدم و پیاده شدم . 

قبل از اینکه وارد ساختمان بشم خواستم تلفن را از کیفم بیرون بیارم و برای هماهنگی به همکارم زنگ بزنم که دیدم .زیپ کیفم بازه .چند ثانیه قادر نبودم به چیزی فکر کنم .  گفتم ساید چشم های من یاری نکرده و خوب ندیدم . با دستم کل کیف راگشتم.  تلفن نبود.  از ناراحتی ایستادم . نه برای گوشی ،که برای شماره های توی گوشی ناراحت بودم.  تو تا سیم کارت توی گوشی بود و هر کدام مربوط به یک بخش از حیطه فعالیت من که با هم مرتبط نیستند. با همان اضطراب ناشی از اتفاق ،  وارد ساختمان محل کارم شدم . 

با تلفن دوستم به خودم زنگ زدم . بک بار ،دو بار ۷ بار ۱۰ بار . 

کسی جواب نمی داد . 

نا امید شده بودم . یک تماس خیلی مهم کاری داشتم.  باید تماس می گرفتم  . به اعتبار کارم بستگی داشت . می دونید من برای کارم خیلی ارزش قائلم. اما نه تلفن داشتم و نه شماره مورد نظر . 

  از استرس آرام و قرار نداشتم.  نمی تونستم وارد اتاق کارم بشم.  از ساختمان اومدم بیرون . تو پیاده رو قدم می زدم . هی با خودم تکرار می کردم چه خاکی تو سرم بریزم.؟  کارمو چیکار کنم . ؟ 

در نهایت نا امیدی و اضطراب برگشتم پیش  همکارم و جریان  کامل گفتم . با تلفن همکارم دوباره  به خودم زنگ زدم.  یک زنگ / دو زنگ / سه زنگ 

دیدم صدای یک خانوم از پشت خط میگه بله . 

پیش خودم فکر کردم وای گوشی رو یده حالا جواب هم میده . 

منو منکردم.  نمی دونستم چی بگم.  بالاخره  گفتم سلام خانوم . من به گوشی خودم زنگ زدم.  شما چطور تلفن منو جواب دادین.  ؟ 

گفت راستش خانوم اومدم سوار تاکسی بشم دیدم  یک گوشی افتاده کف ماشین.  

گفتم میشه گوشی رو بدید به اقای راننده 

به اقای راتنده سلام کردم و گفتم من همونی هستم که گفتم شما از کوچه ی .راننده منو شناخت .  ازش خواستم که گوشی را به محل کارم بیاره . 

نیم ساعت بعد گوشی را اورد و من اخرین لحظه قبل از اینکه اعتبارم را از دست بدم به همکارم زنگ زدم.  

همیشه ادم منظمی بودم خصوصا سر وقت و زمان . تند و تند از همکارم  بابت اینکه اخرین لحظه تماس گرفتم ،عذرخواهی کردم.  

یک ساعت از وقتم در اضطراب گذشت . 

راننده صبر کرد تا تلفنم تمام شد .با خنده گفت . خیلی شانس اوردی  که مسافر گوشی را بر نداشته.  

یادم اومد اون مسافر قبل از پیاده شدن هی شلوغ می کرد و مدام جابه جا می شد . یادم اومد که من زیپ کیفم را بستم،اما  وقتی  خواستم با تلفنم تماس بگیرم زیپ کیفم باز بود . یادم اومد وقتی اون  مسافر می خواست پیاده بشه به بهانه کیفش ،تقریبا افتاده بود روی من و من بی اختیار کیفم را محکم گرفتم و خودمو کنار کشیدم. یادم اومد که سالش را از روی کیم و خودم جمع کردم . انگار اون مسافر فرصت نکردبه طور کامل  تلفن را از کیفم بیرون بکشه و تلفن کف ماشین افتاده بود.   به هر حال من هنوز با همون گوشی خودم دارم برای شما می نویسم و نتیجه اینکه بیرون از محیط خانه ،مراقب وسایلتون باشید . این روز ها ها در کمین اند . من که از استرس مردم.  

با همون استرسی که در وجودم بود سعی کردم به کارم برسم.  در کارم احتیاج به تمرکز دارم و من اصلا تمرکز نداشتم. اما به هر حال کارم را جمع و جور کردم.  هنوز نفس راحت نکشیده بودم که  اومدم بلند بشم که مانتو گرفت به گوشه ی صندلی و پاره شد . از ناراحتی به همکارم نگاه کردم  . دیگه صدام در نمی اومد . قبل از اینکه بخوام حرفی بزنم با لبخند گفت.  عزیزم انگار روی مود نیستی . رفتی خونه برای خودت اسفند دود کن.  

بالاخره رسیدم خونه . با کلید در را باز کردم موقع بستن دستم موند لای در آهنی . هم دستم درد گرفته بود . هم خسته بودم . هم مضطرب بودم.  هم از اوضاع عصبانی بودم. دیگه  دلم می خواست داد بزنم  که خودمو کنترل کردم . 

وقتی میگم یا ماجرا به دنبال منه و یا من به دنبال ماجرا یعنی این.

  یکی از اون روزهای زندگی بود که من روی مود نبودم . امیدوارم حال و روز شما بهتر از من باشه و همیشه روی مود باشین.  

 

گاهی منه معترف / گاهی منه گوشه نشین

گشای لب که قند فراوانم ارزوست

گاهی اوقات زندگی یک تصویر ناخوشایند می شود

  ,گوشی ,روی ,کارم ,هم ,تلفن ,روی مود ,یادم اومد ,قبل از ,که من ,محل کارم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ساخت قالب نان فروشگاه کولر گازی و اسپلیت بادبزن معرفی بهترین عطر ها و ادکلن ها ستاره ی باران جاویدان تجهیزات دامی بهین دام وب گاه جهانی سلام کتابخانه عمومی سلمان فارسی گلبهار دانلود مقاله مرکز تخصصی زیبایی و آرایشی بانوان در تهران raad education group